رفتار مطلوب در اجتماع
افرادی که از سلامت روحی برخوردارند، همواره با اخلاق نیک خویش و برخورد محبت آمیز با دیگران روبرو می گردند. قرآن کریم، پیامبر (صلی ا لله علیه و آله) را الگوی کامل خوش خلقی معرفی می کند تا دیگران در روابط اجتماعی از او پیروی نمایند. مفهوم خوش اخلاقی شامل تمام ویژگی های مثبت برای معاشرت مناسب با دیگران است که در پرتو آن، زمینه رشد فرد و سلامت روابط میان افراد در اجتماع تأمین می گردد. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «خوش اخلاقی و نیک خویی دوستی را استوار می کند.»(1)
امیر مؤمنان (علیه السلام) در وصیت خویش به فرزندش محمد حنیفه می فرماید:
اخلاق خودت را با همه مردم نیک گردان؛ به گونه ای که هر گاه از ایشان دور شدی، مشتاق و علاقه مند دیدار تو باشند و هر گاه از دنیا رفتی، بر تو بگریند و بگویند ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم و نه اینکه از کسانی باشی که هنگام مرگش گفته شود: الحمدالله که ازدنیا رفت.(2)
من ندیدیم در جهان جست وجو ... هیچ اهلیت به از خلق نکو...
هر که را خوی نکو باشد برست ... هر کسی کاو شیشه دل باشد، شکست (3)
زانکه خوش خو آن بود کاو درخمول ... باشد از بد خو و بد طبعان حمول(4)
پس بدان که صورت خوب نکو ... با خصال بد نیرزد یک تِسو(5)
ور بد صورت حقیر و ناپذیر ... چون بود خلقش نکو در پاش میر (6)
اکنون به سه اصل برجسته در رفتار مطلوب اجتماعی می پردازیم.
یک . خوش رویی
معمولاً اولین برخورد هر فرد با دیگری، ماندگارترین تصویر و برداشت اثری را در ذهن می نشاند. روان شناسان این راز ماندگاری را با اصطلاح «اثر تقدم» توضیح می دهند؛ یعنی یک دلیل وجود چنین اثری این است که ما اغلب به نخستین اطلاعاتی که در باره یک نفر کسب می کنیم، توجه بیشتری داریم. حافظه هر فرد نیز به طور طبیعی مواردی را که بار نخست روی داده، بهتر از مواردی که در آینده رخ می دهد، به یاد می آورد.از سوی دیگر، طبیعی است که در روبه رو شدن دو نفر با یکدیگر کیفیت چهره ها نقش بسزایی خواهد داشت. گشاده رویی و لبخند ساده ترین و بهترین راه نفوذ در دل هاست؛ چرا که بر مهر و محبت و ملایمت افراد می افزاید و توجه متقابل آنها را جلب می کند.
در اسلام تلاش بسیار شده که نهال علاقه و محبت در میان بشر هر چه بیشتر باور گردد و بذر دوستی در دل افراد کاشته شود. به همین دلیل در روایات با سفارش های بسیاری در این باره روبه روییم تا این رفتار مطلوب اجتماعی گسترش یابد و پیوندهای عاطفی و دوستی استوار گردد. این در حالی است که حتی نسبت به دشمنان به این رفتار سفارش شده است. پیشوایان دین در این باره می فرمایند:
خوش رویی با مردم نیمی از عقل مداری است.(7)
سه چیز است که هر کس یکی از آنها را برای خداوند انجام دهد، خدا بهشت را برای او واجب می کند: در حالت سختی انفاق کند؛ با همه مردم جهان خوش رو باشد؛ از سوی خودش نسبت به دیگران انصاف به خرج دهد [و به حق درباره دیگران قضاوت کند.](8)
نیکوکاری و خوش رویی منجر به کسب محبت [میان شما] می گردد و [فرد را] وارد بهشت می نماید.(9)
تبسم تو در چهره برادرت برای تو صدقه محسوب می گردد.(10)
خوش رویی و گشاده رویی موجب کسب محبت [میان شما] و نزدیک گردیدن به خداوند میگردد.(11)
هر گاه با برادران خودتان دیدار می کنید، پس مصافحه [= قرار دادن صورت به صورت یکدیگر] انجام دهید و دست در دست هم گذارید و با چهره خندان و گشاده رویی با آنان دیدار نمایید. در این حالت هنگامی که از هم جدا می گردید، همه گناهان شما از بین رفته است. حتی با دشمن خود مصافحه کن، گر چه او این کار را ناپسند بداند؛ زیرا این فرمان خداوند به بندگانش است که می فرماید: «با وضعی نیکوتر برخورد کن.» پس ممکن است دشمنی موجود میان تو و دیگران از بین برود و دوستی و گرمی جایگزین آن شود.(12)
اما نقطه مقابل خوش رویی، ترش رویی و بی اعتنایی است که آثار ویرانگری بر جامعه و روابط اجتماعی بر جای می نهد؛ بدین بیان که سبب می گردد دل افراد جامعه از هم دور و انس و محبت آنان به یکدیگر کم رنگ شود و احساس مسئولیت و هم دلی آنان نیز به ضعف گراید. قرآن مجید نمونه ای از این صفت منفی را بیان داشته است:
از اینکه نابینایی به سوی وی آمد، چهره در هم کشید و ترش روی گشت و تو چه می دانی؟ شاید که او پاک صفت [و پارسا] شود، یا او [خدا را] یاد کند و این یاد کردن به وی سود بخشد.(13)
هم چنان که در این آیه آمده، این رفتار نزد خداوند به قدری ناشایست است که حتی نسبت به یک فرد نابینا که چهره فرد مقابل را نیز نمی بیند، موردنکوهش قرار گرفته است. در ابتدا آثار ترش رویی و نتایج منفی آن متوجه خود فرد می شود و او را نسبت به دیگران از مهر و محبت و عاطفه تهی می سازد. در گام بعد، این رفتار زبان های اجتماعی و معنوی فراوانی در پی خواهد داشت.
امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
ترش رویی و گرفتگی چهره سبب دشمنی [مردم] و دوری از خداوند می شود.(14)
از همین روست که لقمان حکیم در سفارش های خویش فرزندش را از ترش رویی با مردم و بی اعتنایی به آنان برحذر داشته است:
هرگز از مردم روی بر مگردان و بر روی زمین با غرور و تکبر راه مرو که خداوند هیچ متکبر خودستایی را دوست نمی دارد.(15)
معمولاً کسانی که خود محورند، نیاز بیمار گونه ای دارند و میخواهند همواره کانون توجه باشند و نسبت به اطرافیان خود نوعی بی توجهی و بی اعتنایی نشان دهند و با ترش رویی، خودمحوری خود را حفظ کنند:
خداوند متعال کسی را که در مقابل برادران خود ترش رو باشد، دشمن می دارد.(16)
گشاده رویی بهتر از ترش رویی اثر گذار است.(17)
گره با هر کس مفکن در ابرو... چه بدتر باشد از طبع ترش رو!
مپندار از لب خندان زبان است... که خندان روی از اهل جنان است
همان بهتر که دائم شاد باشیم ... ز هر درد و غمی آزاد باشیم.
به خوش رویی و خوش خویی در ایام ... همی رو تا شوی خوش دل درایام
اگر خوش دل شوی و شادمانی ... بماند شادمانی جاودانی (18)
دو. نرم خویی
این روحیه شامل نرم خویی در قلب، زبان، عمل وکردار است و سبب می گردد که پیوند عاطفی میان افراد محکم گردد و تخریب شخصیت افراد نیز کاهش یابد. بدیهی است هیچ فردی دوست ندارد در اجتماع با وی با تند خویی برخورد شود؛ چرا که او عزت نفس دارد و نمی خواهد شخصیتش تحقیر گردد.باید دانست تمام افراد حتی در صورتی که مرتکب خطا شوند، از برخورد مستقیم و تند دیگران گریزان اند و ترجیح می دهند در برابر اشتباه آنها با نرم خویی برخوردگردد و با احساس صمیمیت و علاقه، اشتباه آنها گوشزد شود. در بسیاری از موارد دیده شده که برخورد خشونت آمیز با فرد خطا کار واکنش تند دراو ایجاد می کند و روحیه لجاجت و سرکشیس را در او شعله ور می سازد. خداوند نیز در قرآن خطاب به پیامبرش این نکته را یاد آور شده است:
پس به برکت رحمت الهی، با آنان نرم خو [و مهربان] شدی و اگر [به فرض] تند خو و سخت دل بودی، قطعاً از پیرامون تو پراکنده می گشتند. پس از آنان در گذر و برای آنان آمرزش بخواه.(19)
از این آیه می توان چنین برداشت نمود که آدمی با داشتن روحیه تند خویی بی گمان تنها می گردد.
بر پایه آموزه های دینی، نرم خویی فرد در سلامت شخصیت وی ریشه دارد و از روح بلند او حکایت می کند. سرچشمه ی این روحیه در بندگان خدا، ایمان آنان است، نه آنکه از روی ترس و ضعف نسبت به دیگران نرم خو باشند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
مدارا و سازگاری با مردم نیمی از ایمان است ونرم خویی با ایشان نیز نیمی از لذت زندگی [پسندیده] است.(20)
سر مردمی بردباری بود... چو تندی کنی تن به خواری بود(21)
سر مردمی بردباری بود ... سبک سر همیشه به خواری بود. (22)
ستون خرد بردباری بود ... چون تندی کند تن به خواری بود.(23)
که تندی پشیمانی آردت باز ... تو در بوستان تخم تندی مکار(24)
سه. انصاف
یکی از ویژگی های مهم جامعه مطلوب، وجود روحیه انصاف در اعضای آن جامعه است هر فردی باید از این ویژگی برخوردار باشد تا هیچ گاه با غرض و انگیزه شخصی به رفتار و گفتار دیگران ننگرد؛ چرا که این گونه نگرش ها فرد را از دیدن حقیقت دور می سازد و زاویه ی نگاه وی را محدود می نماید. اگر داوری فرد فقط بر اساس خودمحوری و خودخواهی باشد، نوعی غرور و لجاجت در او ایجاد می گردد که اولاً تنها ملاک را داوری مغرضانه خویش می داند واز سویی اگر سایر افراد با این ملاک وی ناسازگار باشند، نسبت به آنان روحیه خصمانه می گیرد و در آخر نیز بر اساس این اندیشه ی ناصواب گمان می کند که دیگران به عمد با وی سازگار نیستند، از این رو برای مقابله با آنان روحیه لجاجت یافته، نسبت به رفتارشان قضاوتی دور از حقیقت خواهد داشت. اما انسان خردمند با نظر انصاف به دیگران می نگرد و زاویه قضاوت خویش را بسیار گسترده قرار می دهد. او می کوشد با در نظر گرفتن خود و دیگران و بر پایه مصالح واقعی قضاوت نماید. به همین رو، یکی از اصول نظام زیست اجتماعی، انصاف داری است که فرد میان خود و دیگران تفاوتی قائل نباشد. سفارش اسلام آن است که فرد بر اساس حب ذات و خود دوستی افراطی، در برخورد با مردم تنها به فکر خویش نباشد و منصفانه با دیگران برخورد کند.این روحیه در زندگی اجتماعی، اعتماد عمومی را گسترش می دهد و بر محبت و همدلی میان افراد می افزاید کینه و دشمنی ها و اختلاف ها را بر طرف می سازد.
در روایات به تمامی آثار مثبت انصاف اشاره گردیده و به برقراری این روحیه در جامعه سفارش بسیار شده است. برای مثال، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «بهترین اعمال، انصاف ورزی تو نسبت به مردم است.»(25)
فردی روایت کرده که امام صادق (علیه السلام) به من فرمود: آیا می خواهی تو را از مهم ترین وظیفه ای که خدا بر بندگان خود واجب کرده، خبر دهم؟ گفتم: بله. حضرت فرمود: اولین وظیفه، انصاف ورزی نسبت به مردم است؛(26) به گونه ای که برای مردم آنچه را بپسندی که برای خودت می پسندی.(27)
امام صادق(علیه السلام) فرمود: هیچ بلایی برای مؤمن سخت تر از سه بلا نیست که از سه نعمت محروم شود. شخصی پرسید: آن سه نعمت چیست؟ حضرت فرمود: یاری مسلمان با آنچه خدا به وی روزی نموده است؛ انصاف ورزی نسبت به مردم و نیز زیاد به یاد خدا بود.(28)
امیر مؤمنان (علیه السلام) نیز فرمود:
انصاف، اختلاف ها را بر طرف می سازد و موجب الفت و هم دلی می شود.(29)
آگاه باشید! هر کس از سوی خودش نسبت به مردم انصاف ورزد، خداوند نیز بر عزیز شدن او می افزاید.(30)
پینوشتها:
1- ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه، ح 1375.
2- صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 384، ح 5837.
3- مولوی، مثنوی معنوی، دفتر دوم، ص 214.
4- همان، دفتر چهارم، ص 589. حمول: بردبار و شکیبا
5- تسو: وزنی برابر چهار جو است.
6. مولوی، مثنوی معنوی: دفتر دوم، ص 222.
7. مجلسی، بحار الانوار، ج 100، ص 238، ح 39، از امام صادق (علیه السلام).
8. کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 103، ح 2، از امام صادق (علیه السلام).
9. همان، ح 5، از امام صادق (علیه السلام).
10. همان، ص 188، ح 2؛ ترمذی، سنن ترمذی، ح 1879، از رسول خدا (صلی الله علیه و آله).
11. نوری طبرسی، مستدرک الوسایل، ج 8، ص 453، ح 9979، از امام باقر (علیه السلام).
12. حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 12، ص 225، ح 16152، از امام علی (علیه السلام).
13. عبس(80):5- 1.
14. نوری طبرسی، مستدرک الوسایل، ج 8، ص 453، ح 9979.
15. لقمان(31): 18 و 19.
16. ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه، ح 740، از رسول خدا (صلی الله علیه و آله).
17. تمیمی آمدی، غرر ا لحکم و دررالکلم، ص 434، ح 9942، از امام علی(علیه السلام).
18. ناصر خسرو.
19. آل عمران(3): 159.
20. کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 117، ح 5.
21. فردوسی، شاهنامه، ص 900.
22. همان، ص 1016.
23. همان، ص 1025.
24. همان، ص 329.
25. کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 14، ح 7.
26. همان، ص 145، ح 8.
27. همان، ص 144، ح 3.
28. صدوق، الخصال، ج 1، ص 128، ح 130.
29. تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ص 394، ح 9116.
30. کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 144، ح 4.
/م
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}